بنت الکرملغتنامه دهخدابنت الکرم . [ ب ِ تُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) شراب انگوری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بنت العنب . شراب .بنت العنقود. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 224 شود.
بنت العنبلغتنامه دهخدابنت العنب . [ ب ِ تُل ْ ع ِ ن َ ] (ع اِ مرکب ) شراب ، چه عنب انگور را گویند و در عرب و فارس شراب از انگور میسازند. (غیاث اللغات ). کنایه از شراب انگور. (آنندراج
بنت الارضلغتنامه دهخدابنت الارض . [ ب ِ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگریزه . حصاة. || نوعی از چشمه های مخفی که عابر آنرا نمی بیند. || نوعی نبات . و بهمه چیزها که اززمین است بنات الارض گ
بنت الجبللغتنامه دهخدابنت الجبل . [ ب ِتُل ْ ج َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) هضبة و صخره را گویند. || ماری که افسون در وی اثر نکند. || داهیه . || قوس و کمان . (از المرصع).
بنت کرملغتنامه دهخدابنت کرم . [ ب ِ ت ُ ک َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به بنت الکرم شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
کرملغتنامه دهخداکرم . [ ک َ ] (ع اِ) درخت انگور. (از برهان ) (ناظم الاطباء). تاک . رز. واحد آن کرمة است . (از منتهی الارب ). عنب . (از اقرب الموارد). رز. مو. مَیوانه . (یادداشت
کنیتلغتنامه دهخداکنیت . [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) کنیة. کنیه . نامی که در اول آن کلمه ٔ «ابو»، «ابا»، «ابی » (پدر)، «ام » (مادر)، «ابن » (پسر)، «بنت » (دختر) باشد، مانند ابوالحسن ، ابا
کنیةلغتنامه دهخداکنیة. [ ک ُ / ک ِ ی َ ] (ع اِ) لفظی که بدان شخصی را خوانند... یقال : «ابوفلان »کنیته . و کذا«ام فلان »... ج ، کُنی ̍. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نامی است
بادهلغتنامه دهخداباده . [ دَ / دِ ] (اِ) شراب ، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی ). شراب ،چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است . (غیاث ). شراب . (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری اس