بنات القورلغتنامه دهخدابنات القور. [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) هضبه های کوچک . تلهای خرد. (از المرصع).
بنات الداعیلغتنامه دهخدابنات الداعی . [ ب َ تُدْ دا ] (ع اِ مرکب ) شترانی نجیب که به داعی منسوب بودند و داعی نام فحل نجیبی بوده است .
بنات التنانیرلغتنامه دهخدابنات التنانیر. [ ب َ تُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) نان که از تنور درآید. نانی که در تنور طبخ شود. (ازالمرصع). نان تنوری . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
غیرلغتنامه دهخداغیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (
دستهلغتنامه دهخدادسته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج ). || دستینه . خط نوشته . دستخط : گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست آن باید کز مرگ نشان یابی
بنات الداعیلغتنامه دهخدابنات الداعی . [ ب َ تُدْ دا ] (ع اِ مرکب ) شترانی نجیب که به داعی منسوب بودند و داعی نام فحل نجیبی بوده است .