بمساز صافshank 1واژههای مصوب فرهنگستانلولۀ کوتاهی که برای تغییر کوک بر روی قسمت فوقانی سازهای بادی برنجی نصب میشود
بمساز قوسیcrookواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای الحاقی که برای تغییر نغمۀ پایه به سازهای بادی طبیعی (بدون پیستون) اضافه میشود
flashدیکشنری انگلیسی به فارسیفلاش، برق، تلالو، لحظه، فلاش عکاسی، تشعشع، جلوه، روشنایی مختصر، یک ان، بروز ناگهانی، خود ستایی، برق زدن، تاباندن، ناگهان شعله ور شدن، زود گذشتن، خطور کردن
پوطیولیلغتنامه دهخداپوطیولی . (اِخ ) شهریست از ایطالیا بمسافت 8میل بشمال غربی ناپولی واقع و آن را در حال پزوولی گویند و ده هزار تن سکنه دارد. (قاموس کتاب مقدس ).
پونیکلغتنامه دهخداپونیک . (اِخ ) (جنگهای ...) نامی که بمشاجرات طولانی میان روم و قرطاجنه (کارتاژ) که منتهی بخرابی ناحیت اخیر گردید، دهند.
افزارلغتنامه دهخداافزار. [ ] (اِخ ) محلی است بمساحت 62هزار گز در 15هزار گز از قریه ٔ نیم ده الی تنگه کلا و از من کنو الی کردل . حدود آن از شمال بلوک قیر و کارزین از مشرق جویم از