flockedدیکشنری انگلیسی به فارسیflocked، گرد امدن، جمع شدن، ازدحام کردن، جمع کردن، بصورت گله ورمه در امدن
ظهارلغتنامه دهخداظهار. [ ظِ ] (ع مص ) تظهیر. مظاهره . تَظَهر. با زن خود صیغه ٔ بیزاری زیرین گفتن : انت ِ عَلَی َّ کظَهْرِ اُمّی ؛ یعنی چنانکه مادر بر من حرام است تو نیز از این پ