بمرودلغتنامه دهخدابمرود. [ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین ، شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 815 تن . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9
علی اکبر بمرودیلغتنامه دهخداعلی اکبر بمرودی . [ ع َ اَ ب َ رِ ب َ ] (اِخ ) (میرزا...). وی اشعاری دارد که از آن جمله چند بیتی است که ملحق به بیت فردوسی کرده در هجو احمدشاه درانی سروده است :
علی اکبر بمرودیلغتنامه دهخداعلی اکبر بمرودی . [ ع َ اَ ب َ رِ ب َ ] (اِخ ) (میرزا...). وی اشعاری دارد که از آن جمله چند بیتی است که ملحق به بیت فردوسی کرده در هجو احمدشاه درانی سروده است :
ظهیرالدینلغتنامه دهخداظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن الامام ابوالقاسم زیدبن محمدبن الحسین البیهقی . او یکی از علمای مشهور قرن ششم هجری است ، و در حدود سنه ٔ 490 هَ
بدرودلغتنامه دهخدابدرود. [ ب ِ ] (اِ مرکب ) وداع . ترک . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واگذاشتن و دست برداشتن از چیزی . (برها