founderedدیکشنری انگلیسی به فارسیفاسد شده، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن
flounderدیکشنری انگلیسی به فارسیخرچنگ، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، اشتباه، لغزش، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن، بال بال زدن
floundersدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاق زدن، سفره ماهی، نوعی ماهی پهن، اشتباه، لغزش، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن، بال بال زدن