بملغتنامه دهخدابم . [ ب ُم م ] (ع اِ) بوم ، که جغد باشد. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
بملغتنامه دهخدابم . [ ب َ ] (اِ) آوای حاصل از زدن با کف دست نیک ناگشاده بر سر کسی . حکایت صوت با کف دست که اندک انگشتانش فراهم آمده باشد بر سر کسی زدن . || عمل با دست زدن به س
بملغتنامه دهخدابم . [ ب َ ] (اِخ ) (شهرستان ...) یکی از شهرستانهای استان هشتم کشور و حدود آن بشرح زیر است : ازشمال به شهرستان کرمان و لوت زنگی احمد. از جنوب به کوهستان نمداد و
بملغتنامه دهخدابم . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس . سکنه ٔ آن 233 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و گاورس و خرما است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر
بملغتنامه دهخدابم . [ ب َ ] (اِخ ) شهریست [ به ناحیت کرمان ] با هوای تن درست و اندر شهرستان وی حصاریست محکم و از جیرفت مهتر است و اندر وی سه مزگت جامع است یکی خوارج را و یکی م
بم بویانلغتنامه دهخدابم بویان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریگان ، بخش فهرج شهرستان بم . سکنه ٔ آن 322 تن . آب آن از قنات و محصول آن خرما و غلات و حنا است . (از فرهنگ جغرافیایی ای
بم پشتلغتنامه دهخدابم پشت .[ ب َ پ َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ شهرستان سراوان در جنوب شرقی سراوان و محدود است از شمال به دهستانهای کوهک و اسفندک ، از شرق و جنوب به مرز
بم بویانلغتنامه دهخدابم بویان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریگان ، بخش فهرج شهرستان بم . سکنه ٔ آن 322 تن . آب آن از قنات و محصول آن خرما و غلات و حنا است . (از فرهنگ جغرافیایی ای