بلیللغتنامه دهخدابلیل . [ ب َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ). ناله و انین از خستگی و تعب . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). بَل ّ. و رجوع به بل شود. || قلیل بلیل ، اتباع است . (منت
بلیللغتنامه دهخدابلیل . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل ، بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 353 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عدس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر
بلیللغتنامه دهخدابلیل . [ ب َ ] (اِ) مخفف بلیله که دارویی است . (از ناظم الاطباء). رجوع به بلیله شود.
بلیلالغتنامه دهخدابلیلا. [ ب َ ] (اِخ ) نام حضرت امیرالمؤمنین ابوالحسن علی بن ابی طالب علیه السلام است در انجیل عیسی . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
بلیلانهلغتنامه دهخدابلیلانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) ممال بلالانه . سزاوار پوشیده شدن بلال که مؤذن حضرت صلی اﷲ علیه و آله باشد. (ناظم الاطباء) : عبای بلیلانه در بر کنندبه دخل
بلیلجلغتنامه دهخدابلیلج . [ ب َ لی ل َ ] (معرب ، اِ) معرب بلیله است . (منتهی الارب ). بلیله . (دهار) (زمخشری ). به فارسی بلیله گویند. (از الفاظ الادویة) (از اختیارات بدیعی ). ثمر
بلیلوندلغتنامه دهخدابلیلوند. [ ب ِ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرگاه ، بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 200 تن ، آب آن از چاه و رودخانه ٔ طاف و محصول آن غلات است . ساکنان این د
بلیلهلغتنامه دهخدابلیله . [ ب َ لی ل َ / ل ِ ](اِ) دوائی است قابض و طبیعت آن سرد و خشک است در دویم و سوم ، معرب آن بلیلج باشد. (برهان ). ثمر درختی که به هندی بهیرا گویند. (از غیا
بلیلةلغتنامه دهخدابلیلة. [ ب َ لی ل َ ] (ع اِ) باد سرد و نمناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). باد سرد و باران . (دهار). واحد و جمع در آن یکسان است . (منتهی الارب ). بَلیل .
بلیلالغتنامه دهخدابلیلا. [ ب َ ] (اِخ ) نام حضرت امیرالمؤمنین ابوالحسن علی بن ابی طالب علیه السلام است در انجیل عیسی . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
بلیلانهلغتنامه دهخدابلیلانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) ممال بلالانه . سزاوار پوشیده شدن بلال که مؤذن حضرت صلی اﷲ علیه و آله باشد. (ناظم الاطباء) : عبای بلیلانه در بر کنندبه دخل
بلیلجلغتنامه دهخدابلیلج . [ ب َ لی ل َ ] (معرب ، اِ) معرب بلیله است . (منتهی الارب ). بلیله . (دهار) (زمخشری ). به فارسی بلیله گویند. (از الفاظ الادویة) (از اختیارات بدیعی ). ثمر
بلیلوندلغتنامه دهخدابلیلوند. [ ب ِ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرگاه ، بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 200 تن ، آب آن از چاه و رودخانه ٔ طاف و محصول آن غلات است . ساکنان این د