بلیت سراسریfull way ticketواژههای مصوب فرهنگستانبلیتی که با ارائۀ آن و وارد شدن به یک ایستگاه بتوان در مسیرهای مختلف و با تعویض خط، در هر مسیری مسافرت کرد؛ با خروج مسافر از یک ایستگاه، بلیت اعتبار خود را از د
بلیتلغتنامه دهخدابلیت . [ ب َ لی ی َ ] (از ع ، اِ) بلیة. آزار و رنج و سختی . (غیاث ) : بلیت را به حسبت یعنی اینکه خدای مرا بس است آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود گرداند. (تار
بلیتلغتنامه دهخدابلیت . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) چک برات . (ناظم الاطباء).تکه کاغذ یا مقوا که بر روی آن مشخصاتی از قبیل بهاو تاریخ و محل استفاده چاپ شده باشد برای ورود به تماشاخان
بلیتلغتنامه دهخدابلیت . [ ب ِل ْ لی ] (ع ص ) بسیار خاموش . (منتهی الارب ). سکیت . (ذیل اقرب الموارد). || مرد خردمند دانا. (منتهی الارب ). || عاقل و خردمند و لبیب . (از اقرب المو
بلیتلغتنامه دهخدابلیت . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) بله و گول و کودن .(ناظم الاطباء). بله و بلیت . (فرهنگ لغات عامیانه ).
آژیرلغتنامه دهخداآژیر. (ص ) محتذر. حَذِر. برحذر. محتاط. بپرهیز : کنون باید آژیر بودن ز شیرکه در مهرگان بچه دارند زیر. فردوسی .که برگشت از اینگونه افراسیاب همانا بجنگ تو دارد شتا
یکسرهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بلیتی که برای یک مسیر رفت یا برگشت باشد؛ یکطرفه.۲. (قید) کاملاً؛ بهطور کلی: ◻︎ یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر / یا یکسره پیوستن یا یکسره بیزاری (منوچهری: ۱۱۴)
کعبةلغتنامه دهخداکعبة. [ ک َ ب َ ] (اِخ ) اسم بیت اﷲ. در اصل به معنی مرتفع است چون بنای کعبه از زمین مرتفع و بلند است لهذا کعبه نام کردند یا مرتفع است از روی مراتب . (غیاث ). قب
سنسانلغتنامه دهخداسنسان . [ س َ ] (ص ، اِ) سخن غیر فصیح و بلیغ. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). سخن نافصیح و غیربلیغ و سنسن . (ناظم الاطباء) : که انشاء من بنده مدح تو رانه سنسان
بابارضی الدینلغتنامه دهخدابابارضی الدین . [رَ ضی یُدْ دی ] (اِخ ) حاکم دیاربکر بود در عهد ابقاخان ، اشعار خوب دارد به وقتی که او را از دیاربکر معزول کردند و بامیر جلال الدین سراسی (؟) خت