بلیتفروشی خودکارautomatic fare collectionواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ خودکار فروش و وارسی بلیت در مترو و راهآهن شهری
دستگاه بلیتفروشیticket vending machine giving changeواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه خودکار فروش بلیت که بقیۀ پول پرداختی را نیز پس دهد
درآمد بلیتفروشیfare box revenueواژههای مصوب فرهنگستاندرآمدی که بنگاههای حملونقل عمومی از جمعآوری کرایه به دست میآورند
بلیطفروشیلغتنامه دهخدابلیطفروشی . [ ب ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) بلیت فروشی . عمل بلیطفروش . || (اِ مرکب ) محل فروش بلیط.
درآمد عملکردoperating revenueواژههای مصوب فرهنگستاندریافتی حاصل از عملکرد سامانة حملونقل عمومی شامل درآمدهایی که از بلیتفروشی و تبلیغات و سود بانکی و کمکهای دولتی به دست میآید
بلیطفروشیلغتنامه دهخدابلیطفروشی . [ ب ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) بلیت فروشی . عمل بلیطفروش . || (اِ مرکب ) محل فروش بلیط.
بلیت فروشیلغتنامه دهخدابلیت فروشی . [ ب ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل بلیت فروش . بلیطفروشی . || (اِ مرکب ) جای فروش بلیط.
باجهلغتنامه دهخداباجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) دریچه . روزنه ٔ بزرگ . (آنندراج ). باجیک . بادگیر. درِ خرد. روزن . روزنه . برین . برینه . پیش در. بادهنج . بعضی این کلمه را فارسی دانس
نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ترانسپورت، حملونقل، ترابری رانندگی، خلبانی، ناخدایی، راهبری، رهبری، هدایت مترو، قطار، كِشتی، ناو، وسیلۀ نقلیه اتوبوس، مینیبوس، كامیون، تریلر، تا