بلوک گردیلغتنامه دهخدابلوک گردی . [ ب ُ گ َ ] (حامص مرکب ) گردیدن حاکم یا محصل خراج در بلوکهای قلمرو حکومت خود. بلوک گردش . و رجوع به بلوک گردش شود.
بلوکلغتنامه دهخدابلوک . [ بْلُک ْ / ب ِ لُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) مُلک کشورهایی که متحد شوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند، بلوک شرق ، بلوک غرب . (فرهنگ فارسی معین ). || جمعی
بلوکلغتنامه دهخدابلوک . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران ، بخش مرکزی شهرستان جیرفت . سکنه ٔ آن 148تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بلوکلغتنامه دهخدابلوک . [ ب ُ ] (اِ) پشکل شتر. (برهان ). البعر؛ شتر بلوک انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). اللقع؛ انداختن شتربلوک و جز آن . || نشانه ٔ تیر. (اوبهی ).
بلوک گردشلغتنامه دهخدابلوک گردش . [ ب ُگ َ دِ ] (اِمص مرکب ) گردیدن حاکم یا محصل خراج در آبادیهای بلوک قلمرو حکومت خود. بازدید حاکمی قراء و قصبات قلمرو حکومت خود را. (یادداشت مرحوم د
غارلغتنامه دهخداغار. (اِخ ) نام بلوکی به نزدیکی طهران . ناحیتی به جنوب غربی طهران . در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی آمده : و طهران و فیروزان از معظم ناحیت غار است . این ولایت به چه
سبعهلغتنامه دهخداسبعه . [ س َع َ ] (اِخ ) (بلوک ...) ناحیه ٔ وسیعی است از گرمسیرات فارس میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز افتاده ، درازی آن ازقریه ٔ پدمی از ناحیه ٔ فرگ تا رضوان ناحیه ٔ
رامجردلغتنامه دهخدارامجرد. [ ج ِ ] (اِخ ) بلوک رامجرد واقع در جنوب بلوک ماین از رودخانه ٔ کام فیروز مشروب میگردد. رود مزبور پس از خروج از این بلوک باسم رودخانه ٔ کر نامیده شده و د
علی آباد ده شیبلغتنامه دهخداعلی آباد ده شیب . [ ع َ دِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بلوک فسا واقعدر سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مشرق شهر فسا. این ده در سال 1296 هَ . ق . احداث گردید. و ملک میرزا