بلوندکلغتنامه دهخدابلوندک . [ ب َ وَ دَ ] (اِ) شمشیر چوبین . (از برهان ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بلونک و بلونه شود.
بلند گردانیدنلغتنامه دهخدابلندگردانیدن . [ ب ُ ل َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بلند کردن . افراشتن . بالا بردن . اًسناء. اًسنام . (تاج المصادربیهقی ). اًعلاء. اًکباح . (منتهی الارب ). اًنشاء.تَر
بلندفرهنگ انتشارات معین(بُ لَ) (ص .) 1 - دارای کشیدگی زیاد به سوی بالا. 2 - دارای فاصله زیاد از زمین . 3 - دراز، کشیده . 4 - دارای دامنة زیاد. 5 - دارای ارزش ، یا اهمیت یا اعتبار معنو