بلندفرهنگ انتشارات معین(بُ لَ) (ص .) 1 - دارای کشیدگی زیاد به سوی بالا. 2 - دارای فاصله زیاد از زمین . 3 - دراز، کشیده . 4 - دارای دامنة زیاد. 5 - دارای ارزش ، یا اهمیت یا اعتبار معنو
بلندگویش اصفهانی تکیه ای: boland طاری: beland طامه ای: beland طرقی: beland کشه ای: beland نطنزی: beland
بمبِ ریزموج پُرتوانhigh power microwave bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی که باعث اختلال کامل امواج مخابراتی و رادیویی، اعم از امواج کوتاه یا بلند، شود
بلندگولغتنامه دهخدابلندگو. [ ب ُ ل َ ] (نف مرکب ) بلندگوی . بلندگوینده . آنکه یا آنچه به صدای بلند سخن گوید. || (اِ مرکب ) اسبابی که تغییرات جریان برق را در یک دستگاه مخابراتی تبد
خوصاءلغتنامه دهخداخوصاء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث اخوص . زنی که چشمخانه اش به مغاک فرورفته باشد. || باد گرم که چشم را بشکند از گرما. || چاه دورتک . || پشته ٔ بلند زمین . || گوسپن
پلاتهلغتنامه دهخداپلاته . [ پْلا / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای بئوسیا بوده است که پزانیاس و اریستیدس در آنجا بر ماردنیوس سردار ایرانی غالب آمدند (479 ق . م .) پلاته در زما
مشروطیتلغتنامه دهخدامشروطیت . [ م َ طی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) ساختمان کلمه مانند دیگر مصدرهائی که پسوند «ئیت » دارد عربی می نماید و چنان به نظر می رسد که از «مشروطه » اِ مفعول + «