بلندآوازهفرهنگ مترادف و متضادبنام، سرشناس، شهیر، مشتهر، مشهور، معروف، نامآور، نامدار، نامور، نامی ≠ گمنام
عویللغتنامه دهخداعویل .[ ع َ ] (ع اِمص ) بلندآوازی در گریه و فریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَول . عولة. رجوع به عول و عولة شود : راست پند
زاجللغتنامه دهخدازاجل . [ ج ِ ] (ع ص ) مرد بلندآواز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و حدیث «لهم زجل بالتسبیح » هم بدین معنی است . (اقرب الموارد). || بطرب درآورنده . (اقرب الموار