بلن جابلغتنامه دهخدابلن جاب . [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القوارت بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 191 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . مزارع عباس آباد، ملک آباد،
بلن جابلغتنامه دهخدابلن جاب . [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القوارت بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 191 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . مزارع عباس آباد، ملک آباد،
بلندبالالغتنامه دهخدابلندبالا. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) بلند. بلندقامت . (ناظم الاطباء). دارای قامت بلند. آنکه قامتی کشیده دارد. بلنداندام . طویل القامة. بالابلند. جَبّار. طُرموح . عِب
بلندبالاییلغتنامه دهخدابلندبالایی . [ ب ُ ل َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بلندبالا. بلندقدی . بلندقامتی . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بلندبالا شود.