بلطاسیةلغتنامه دهخدابلطاسیة. [ ب َ ی َ ] (اِخ ) (مدرسه ٔ...) مدرسه ای بود در بغداد و کتابخانه ٔ بزرگی داشت که فهرست آن به 360 مجلد برمی آمد و پنجاه کتابدار و چهارهزار غرفه داشت . (
بلواسهلغتنامه دهخدابلواسه . [ ] (اِ) شقراق است . (فهرست مخزن الادویه ). بلواسیه . رجوع به شقراق شود.
بلواسیهلغتنامه دهخدابلواسیه . [ ] (اِ) شقراق است .(فهرست مخزن الادویه ). بلواسه . رجوع به شقراق شود.
بنطاسیالغتنامه دهخدابنطاسیا. [ ب ِ ] (معرب ، اِ) بنطاسیه . معرب یونانی فنطاسیا . حس مشترک . (فرهنگ فارسی معین ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بنطاسیه . مأخوذ از یونانی ، حواس باطنی و
بنطاسیهلغتنامه دهخدابنطاسیه . [ ب َ ی َ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی ، حس مشترک را گویند. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
بلطاسیةلغتنامه دهخدابلطاسیة. [ ب َ ی َ ] (اِخ ) (مدرسه ٔ...) مدرسه ای بود در بغداد و کتابخانه ٔ بزرگی داشت که فهرست آن به 360 مجلد برمی آمد و پنجاه کتابدار و چهارهزار غرفه داشت . (
بلواسهلغتنامه دهخدابلواسه . [ ] (اِ) شقراق است . (فهرست مخزن الادویه ). بلواسیه . رجوع به شقراق شود.
بلواسیهلغتنامه دهخدابلواسیه . [ ] (اِ) شقراق است .(فهرست مخزن الادویه ). بلواسه . رجوع به شقراق شود.
بنطاسیالغتنامه دهخدابنطاسیا. [ ب ِ ] (معرب ، اِ) بنطاسیه . معرب یونانی فنطاسیا . حس مشترک . (فرهنگ فارسی معین ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بنطاسیه . مأخوذ از یونانی ، حواس باطنی و
بنطاسیهلغتنامه دهخدابنطاسیه . [ ب َ ی َ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی ، حس مشترک را گویند. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.