بلشصرلغتنامه دهخدابلشصر. [ ب َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) بلتشصر. پسر نبوکدنصر. (از دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به بلتشصر شود.
بشارفرهنگ نامها(تلفظ: bašār) (عربی) بشارت دهنده ؛ (در اعلام) از اصحاب امام صادق (ع) ؛ بشار مرغزی شاعر ایرانی قرن چهارم (هـ . ق) معاصر سامانیان .
بلشصرلغتنامه دهخدابلشصر. [ ب َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) بلتشصر. پسر نبوکدنصر. (از دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به بلتشصر شود.
بلطشصرلغتنامه دهخدابلطشصر. [ ب َ طَ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل زندگانی او راحفظ کند، و یا امیر بل ). اسمی است که در دارالحکومه ٔ بنوخدنصر به دانیال داده شد. (از قاموس کتاب م
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است . در کودکی پس از گشود
بلتشصرلغتنامه دهخدابلتشصر. [ ب َ ت َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل شاه را حمایت کند). پسر نبونید آخرین پادشاه بابل . در کتاب دانیال (تورات ) آمده : بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار