بلدانلغتنامه دهخدابلدان . [ ب َ ل َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ بلد درحال رفع. دو بلد. دو شهر. رجوع به بلد شود. || (اِخ ) بصره و کوفه . (اقرب الموارد).
بلدانلغتنامه دهخدابلدان . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَلد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شهرها. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به بلد شود : پسر گفت ای پدر فواید سفر بسیار است از نزهت خاطر...
ام بلدانلغتنامه دهخداام بلدان . [ اُ م م ِ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام البلدان شود. || (اِخ ) لقب شهر بصره است . (از کتاب سکه ها و مدالها و مهرهای پادشاهان ایران تألیف رابینو ص 9