بلخیلغتنامه دهخدابلخی . [ ب َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد بلخی ، مکنی به ابوعلی ، از محدثان بلخ در قرن سوم هجری . رجوع به عبداﷲ (ابن احمد...) و الاعلام زرکلی ج 4 ص 261 و تذکرة الحفاظ
بلخیلغتنامه دهخدابلخی . [ ب َ ] (اِخ ) احمدبن سهل بلخی ،مکنی به ابوزید. از دانشمندان بزرگ اسلام در قرن سوم و چهارم هجری . رجوع به ابوزید بلخی و مآخذ ذیل شود:الاعلام زرکلی ج 1 ص
بلخیلغتنامه دهخدابلخی . [ ب َ ] (اِخ ) جلال الدین محمدبن محمدبن حسین خطیبی رومی بلخی ، شاعر و متصوف شهیر قرن هفتم هجری . رجوع به مولوی شود.
بلخیلغتنامه دهخدابلخی . [ ب َ ] (اِخ ) حسن بن شجاع بن رجاء بلخی ، مکنی به ابوعلی . محدث بود و بسال 244 هَ .ق . در سن چهل ونه سالگی درگذشت . (از معجم البلدان ).
بلخیلغتنامه دهخدابلخی . [ ب َ ] (اِخ ) شقیق بن ابراهیم بن علی ازدی بلخی ، مکنی به ابوعلی ، از مشایخ کبار صوفیه ٔ خراسان در قرن دوم هجری . سال وفات او را ذهبی 194 هَ . ق .و صاحب
بلخیهلغتنامه دهخدابلخیه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرضی است که آن را آبله ٔ فرنگ وآتشک نیز گویند، چون در بلخ ظهور کرد منسوب بدانجا شد. (آنندراج ) : بلخیه ترا چو عارض آمد ناگاه رنج
بلخیةلغتنامه دهخدابلخیة. [ ب َ ل َ خی ی َ ] (ع اِ) درختی است کلان مانند درخت انار، و گل خوش نما دارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بهرامج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخ
بلخیةلغتنامه دهخدابلخیة. [ ب َ ل َ خی ی َ ] (ع اِ) درختی است کلان مانند درخت انار، و گل خوش نما دارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بهرامج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخ
بلخیهلغتنامه دهخدابلخیه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرضی است که آن را آبله ٔ فرنگ وآتشک نیز گویند، چون در بلخ ظهور کرد منسوب بدانجا شد. (آنندراج ) : بلخیه ترا چو عارض آمد ناگاه رنج