بلبوللغتنامه دهخدابلبول . [ ب ُ ] (اِخ ) نام موضعی و کوهی است به یمامة. (منتهی الارب ). کوهی است در وَشم از سرزمین یمامة. و گویند آن کوهی است . و برخی آن را کوهی در یمامه از سرزم
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ ] (ع مص ) نجات یافتن و رستگار شدن . (منتهی الارب ). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). بلالة. بلل . || سرد و نمناک شدن باد. (منتهی
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ / ب ِ ] (ع اِ) بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ). بُلّة. رجوع به بلة شود. || طویته علی بلوله و بلولته . رجوع به بلولة شود.
بلولةلغتنامه دهخدابلولة. [ ب ُ لو ل َ ] (ع اِ) حال : کیف بلولتک ؛ حالت چگونه است . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || طویته علی بلولته و بلوله ؛ او را تحمل کردم ب
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ ] (ع مص ) نجات یافتن و رستگار شدن . (منتهی الارب ). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). بلالة. بلل . || سرد و نمناک شدن باد. (منتهی
بلوللغتنامه دهخدابلول . [ ب ُ / ب ِ ] (ع اِ) بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ). بُلّة. رجوع به بلة شود. || طویته علی بلوله و بلولته . رجوع به بلولة شود.
بلولةلغتنامه دهخدابلولة. [ ب ُ لو ل َ ] (ع اِ) حال : کیف بلولتک ؛ حالت چگونه است . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || طویته علی بلولته و بلوله ؛ او را تحمل کردم ب