بلالةلغتنامه دهخدابلالة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) تری . نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ): طویت فلانا علی بلالته ؛ تحمل او را کرد
وائللغتنامه دهخداوائل .[ ءِ ] (اِخ ) ابن صریم الیشکری . ابن عبدربه گوید: وائل بن صریم یشکری از یمامه بیرون آمد. پس بنواسیدبن عمروبن تمیم با او مصادف شدند و وی را اسیر گرفتند واو
بلالةلغتنامه دهخدابلالة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) تری . نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ): طویت فلانا علی بلالته ؛ تحمل او را کرد
بلالةلغتنامه دهخدابلالة. [ ب َ ل َ ] (ع اِ) بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بُلالة. بُلّة. رجوع به بلالة و بلة شود.
بلالةلغتنامه دهخدابلالة. [ ب َ ل َ ] (ع مص ) مبتلی شدن به چیزی و درآویختن بدان . (از منتهی الارب ). آزموده شدن به چیزی و درآویخته شدن به آن . (ازذیل اقرب الموارد از لسان ). بَلل