بلباللغتنامه دهخدابلبال . [ ب َ ] (ع اِ)اسم مصدر است از بِلبال ، شدت اندوه و غم و وسوسه . (از منتهی الارب ). غم و اندوه دل . (دهار). اندوه و غم شدید. (غیاث ). ج ، بَلابِل . (منته
بلباللغتنامه دهخدابلبال . [ ب ِ ] (ع مص ) سخت اندوهگین و وسوسه ناک شدن . (از منتهی الارب ). || برانگیختن و تحریک کردن . (از منتهی الارب ). برانگیختن قوم را وآنان را در هم ّ و غم
بلبالفرهنگ انتشارات معین(بَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) شدت اندوه و غم . وسوسه . 2 - (اِمص .) برانگیختگی ، تحریک - کردگی .
بلبالفرهنگ انتشارات معین(بِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سخت اندوهگین ش دن . 2 - وسوسه ناک شدن . 3 - (مص م .) برانگیختن ، تحریک کردن .
بابالنگرلغتنامه دهخدابابالنگر. [ل َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. 36 هزارگزی باختر چکنه بالا. کوهستانی معتدل . سکنه ٔ آن 174 تن ، شیعه آب آن از قنا
بابالنگلغتنامه دهخدابابالنگ . [ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم علیا بخش سیردان شهرستان زنجان . 58هزارگزی شمال باختر سیردان و 10 هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی سردسیر. سکنه ٔ
بابالولغتنامه دهخدابابالو. (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه - شهرستان ماکو. 14 هزارگزی خاور سیه چشمه و 4500 گزی شمال شوسه ٔ قره ضیاءالدین به سیه چشمه . جلگه ، معتدل سالم
بابالیلغتنامه دهخدابابالی . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چغلوندی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال بخش واقع و از خاوربه دهستان ورکو، از جنوب به دهستان مال اسد، از باختر به رودخا
دلداللغتنامه دهخدادلدال . [ دَ ] (ع ص ) قوم دلدال ؛ قومی که در میان دو کار مضطرب و پریشان باشند و استقامت نورزند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دُلدُل . رجو
قباللغتنامه دهخداقبال . [ ق ِ / ق َ ] (اِخ ) کوه بلندی است در بادیه ، درسرزمین بنی عامر. ابن جنی آن را بفتح قاف روایت کرده و گوید: این کوه نزدیک دومةالجندل است : فوحش نجد منه فی