بلادنلغتنامه دهخدابلادن . [ب ِل ْ لا دُ ] (لاتینی ، اِ) مرکب از بلا به معنی زیبا، و دنا به معنی بانو و خاتون . (یادداشت مرحوم دهخدا).گیاهی است سمی از طایفه ٔ سلانه و شبیه به تاتو
گیاه سمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شوکران، بلادن، قارچ، هلاهل، آذاراقی، آدونیس، ... موجود سمدار، مار، عقرب، رطیل
بلادانهلغتنامه دهخدابلادانه . [ ب ِل ْ لا ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) بلادن ، که گیاهی است . رجوع به بلادن شود.
بلادونلغتنامه دهخدابلادون . [ ب ِل ْ لا دُن ْ ] (لاتینی ، اِ) بلادن ، که گیاهی است . رجوع به بلادن شود.
پشنلغتنامه دهخداپشن . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است که بدانجا میان پیران ویسه و طوس نوذر جنگ واقع شد و تورانیان فتح کردند و اکثر پسران گودرز در آن جنگ کشته شدندو این جنگ را