بقطلغتنامه دهخدابقط. [ ب َ ] (ع اِ) قماش و متاع خانه . (ناظم الاطباء). قماش خانه . (منتهی الارب ). رخت و متاع خانه . (آنندراج ).
بقطلغتنامه دهخدابقط. [ ب َ ] (ع مص ) گرد آوردن کالایی را و ضبط نمودن آنرا. (ناظم الاطباء). فراهم آوردن متاع و یکجا کردن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تفرقه ٔ متاع ، از اضد
بقطلغتنامه دهخدابقط. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) ثمری که در وقت بریدن از خطای داس بیفتد. || پاره ٔ چیزی . || (اسم جمع) گروه مردم و جماعت متفرق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج )
بقتلغتنامه دهخدابقت . [ ب َ ] (ع مص ) آمیختن قروت را. (منتهی الارب ). آمیختن کشک را. (ناظم الاطباء).
بغتلغتنامه دهخدابغت . [ ب َ ] (ع ق ) ناگاه .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بَغتَة. بَغتَةً. (منتهی الارب ). و رجوع به دو کلمه ٔ مذکور شود.
بغتلغتنامه دهخدابغت . [ ب َ ] (ع مص ) ناگاه آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ناگاه درآمدن کسی را. (از ناظم الاطباء). || مرگ ناگهان کسی را فرا گرفتن . ناگهان مردن و فع
بقطرلغتنامه دهخدابقطر. [ ب ُ طُ ] (اِخ ) الیوس (1784-1821 م .) در السیوط مصر متولد شد و مذهب قبطی داشت .وی هنگام استیلای ناپلئون اول بر مصر مترجم خاص وی بود. آنگاه عهده دار تدری
بقطریةلغتنامه دهخدابقطریة. [ ب ُ طُ ری ی َ ] (ع اِ) جامه های سپید فراخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
بقطةلغتنامه دهخدابقطة. [ ب ُ طَ ] (ع اِ) گروه مردم و جماعت پریشان و متفرق . (ناظم الاطباء). گروه مردم و جماعت پریشان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
بقطرلغتنامه دهخدابقطر. [ ب ُ طُ ] (اِخ ) الیوس (1784-1821 م .) در السیوط مصر متولد شد و مذهب قبطی داشت .وی هنگام استیلای ناپلئون اول بر مصر مترجم خاص وی بود. آنگاه عهده دار تدری
بقطریةلغتنامه دهخدابقطریة. [ ب ُ طُ ری ی َ ] (ع اِ) جامه های سپید فراخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
بقطةلغتنامه دهخدابقطة. [ ب ُ طَ ] (ع اِ) گروه مردم و جماعت پریشان و متفرق . (ناظم الاطباء). گروه مردم و جماعت پریشان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
بورجانیلغتنامه دهخدابورجانی .(اِ) خمیری است که بقطعات کوچک برند و میان هر یک سوراخ کنند، در دیگ کنند و چون بپزد بر آن شیر یا ماست ریخته و آشامند. (ابن بطوطه یادداشت بخط مؤلف ).