حفاثلغتنامه دهخداحفاث .[ ح ُف ْ فا ] (ع اِ) و در اقرب الموارد بتخفیف فاء، ماریست دمنده ٔ بی زهر . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، حفافیث ، حفاثات . مار دمنده که نگزد. مار بی
احبابلغتنامه دهخدااحباب . [ اِ ] (ع مص ) بخفتن شتر. (زوزنی ). فروخفتن شتر و مانده گردیدن یا شکستن عضو آن یا بیمار شدن آن و بر جای ماندن تا بمیرد. (منتهی الارب ). || به شدن از بیم
حمرلغتنامه دهخداحمر. [ ح ُم ْ م َ ] (ع اِ) زورک و بتخفیف میم نیز آید. (از منتهی الارب ). رجوع به حُمَر شود.
دایی اقلیلغتنامه دهخدادایی اقلی . [ اُ ] (اِ مرکب ) (از: دائی فارسی که بتخفیف درتلفظ عامه دای گفته شود + اقلی ترکی به معنی پسر + یاء نسبت ). دای اقلی . پسردایی . دایی زاده . خالوزاده