لغتنامه دهخدا
بفج . [ ب َ ] (اِ) بفچ . آبی که در وقت سخن گفتن از دهن مردم بیرون افتد. (ناظم الاطباء). خیو دهان مردم باشد. (لغت فرس اسدی ) (از مؤید الفضلاء) (از سروری ) (حاشیه ٔ فرهنگ خطی اسدی نخجوانی ). آب دهان باشد که گاه سخن گویی بیرون ریزد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از جهانگیری ). آن خوی