بغیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضلال، ضلالت، گمراهی ۲. بدکاری، تبهکاری، فساد ۳. تجاوز، تعدی، سرکشی، نافرمانی ۴. تجاوز کردن، تعدی کردن ۵. ستم کردن، ظلم کردن ۶. ظلم، ستم
بغیلغتنامه دهخدابغی . [ ب َ غی ی ] (ع ص ) داه و زن زناکار. ج ، بغایا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پلیدکار. (ترجمان علامه جرجانی ص 27). کنیزک و زن فاجره . ج ، بغایا. (آنندراج
بغیلغتنامه دهخدابغی . [ ب َغ ْی ْ ] (ع اِ) ظلم و ستم . || جرم و جنایت . || نافرمانی و عصیان . || باران بسیار. || هر تجاوز و افراط بر مقداری که حد چیز است . (از اقرب الموارد).
بغیلغتنامه دهخدابغی . [ ب َغ ْی ْ ] (ع مص ) خرامیدن و شتافتن . (آنندراج ). خرامش و بناز رفتن اسب . (ناظم الاطباء). بناز خرامیدن اسب و سرعت نمودن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
بغیلغتنامه دهخدابغی . [ ب ُ غ َن ْ ] (ع مص ) جستن چیزی را. (ناظم الاطباء). طلبیدن . (از اقرب الموارد). جستن کسی را و اعانت کردن وی را در طلب . (از منتهی الارب ). || بر طلب چیزی
بقیلغتنامه دهخدابقی . [ ب َ ] (اِخ ) بقی بن مخلد حافظ اندلسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ابوعبدالرحمن بقی بن مخلد اندلسی قرطبی شود.
بقیلغتنامه دهخدابقی . [ ب َ ق ْی ْ ] (ع مص ) انتظار کشیدن کسی را و نگریستن به سوی وی ، واوی و یایی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و فی الحدیث
بقیلغتنامه دهخدابقی . [ ب َ قا ] (ع مص ) بقاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بقاء شود.
بغیثلغتنامه دهخدابغیث . [ ب َ ] (ع اِ) گندم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گندم مخلوط به جو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || طعام
بغیثاءلغتنامه دهخدابغیثاء. [ ب ُ غ َ ] (ع اِ مصغر) مصغراً، جای باردان شتر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
گردنکشیفرهنگ مترادف و متضادبغی، تطاول، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، نافرمانی، یاغیگری، ≠ تسلیم، فرمانبرداری
بغیةلغتنامه دهخدابغیة. [ ب ِ / ب ُ غی ی َ ] (ع مص ) رجوع به بَغی شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
بغیةلغتنامه دهخدابغیة. [ ب ُغ ْ /ب ِغ ْ ی َ ] (ع مص ) بَغْی . بُغَی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مصادر مذکور شود.