بغشورلغتنامه دهخدابغشور. [ ب َ ] (اِخ ) نام قریه ای است میان سرخس و هرات و معنی ترکیبی آن بغشور است که گو آب شور باشد چه بغ بمعنی گودال است . (برهان ). شهری است بین هرات و مروالر
بغثورلغتنامه دهخدابغثور. [ ب َ ] (اِخ ) بغشور. قریه ٔ بغشور را گویند که در نزدیکی هرات واقع شده است . (از ناظم الاطباء). رجوع به بغشور شود.
بغویلغتنامه دهخدابغوی . [ ب َ غ َ ] (ص نسبی ) منسوبست به بغشور که شهری است میان هرات و سرخس ، بر غیر قیاس . (منتهی الارب ذیل بغشور) (از آنندراج ). نسبت به بغشور. (از رشیدی ). من
کنجرستاقلغتنامه دهخداکنجرستاق . [ ک ُ ج َ رُ ] (اِخ ) ناحیه ٔ بزرگی است بین بادغیس و مرورود و از این ناحیه است بغشور و پنج ده . (از معجم البلدان ) : و لشکر به پسر خویش ابوعلی دادن و
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمدبن البغوی الهروی . مکنی به ابوالحسین نوری . از مشاهیر طبقه ٔ عرفا و معارف اهل حال است بزهد و تقوی معروف و بلسان خوش موصوف بوده جد