بغبنجلغتنامه دهخدابغبنج . [ ] (اِ) ماری باشد که در باغها گردد و هیچ گزند نکند. (معیار جمالی ). رجوع به بفبنج شود : دعا و مدح او را حرز خود سازکه افعی با تو باشد کم ز بغبنج .شمس فخری .