بعوضةلغتنامه دهخدابعوضة. [ ب َ ض َ ] (ع اِ) پشه . ج ، بُعوض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (زمخشری ) (از مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء). نوعی از پشه . (ترجمان علامه جرجانی ص 27). پشه
بعوضةلغتنامه دهخدابعوضة. [ب َ ض َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی اسد را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به بیان و التبیین ج 1 ص 247 شود.
بعضوضةلغتنامه دهخدابعضوضة. [ ب ُ ض َ ] (ع اِ) جانوری است مانند خنفساء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
بضوضةلغتنامه دهخدابضوضة. [ ب ُ ض َ ] (ع مص ) تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بضاضة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجو
بعوضلغتنامه دهخدابعوض . [ ب َ ] (ع اِ) حیوانی است بر صورت فیل گزنده یکی آن بَعوضَة و در بصایر آمده است کلمه ٔ بعوض از بعض گرفته شده است بسبب کوچکی جسم آن نسبت بدیگر حیوانات . (ا