بعدم باز دادنلغتنامه دهخدابعدم باز دادن . [ ب ِ ع َدَ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . (آنندراج ). نیست کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از مؤید الفضلاء).
بعمدلغتنامه دهخدابعمد. [ ب ِ ع َ ] (ق مرکب ) ارادی . بمیل . تعمداً. بعمدا. عمداً. (یادداشت لغت نامه ).
بعمل آمدنلغتنامه دهخدابعمل آمدن . [ ب ِ ع َ م َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برای کاری آماده شدن . || به استعمال گذاشته شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به همان متن شود.
fullدیکشنری انگلیسی به فارسیپر شده، فول، پری، کامل، پر، تمام، مملو، انباشته، سیر، لبریز، مطلق، مفصل، رسیده، بالغ، اکنده
ذوالنون بن ابراهیم مصریلغتنامه دهخداذوالنون بن ابراهیم مصری . [ ذُن ْ نو ن ِ، ن ِ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) و منهم سفینه ٔ تحقیق و کرامت و گنجینه ٔ شرف اندر ولایت ابوالفیض ذوالنون بن ابراهیم المصری (رض
بعدم باز دادنلغتنامه دهخدابعدم باز دادن . [ ب ِ ع َدَ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . (آنندراج ). نیست کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از مؤید الفضلاء).
بعمدلغتنامه دهخدابعمد. [ ب ِ ع َ ] (ق مرکب ) ارادی . بمیل . تعمداً. بعمدا. عمداً. (یادداشت لغت نامه ).
بعمل آمدنلغتنامه دهخدابعمل آمدن . [ ب ِ ع َ م َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برای کاری آماده شدن . || به استعمال گذاشته شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به همان متن شود.
بعمل آوردنلغتنامه دهخدابعمل آوردن . [ ب ِ ع َ م َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برای استعمال حاضر کردن . به استعمال گذاشتن . || به اجرا درآوردن . || بکار درآوردن . (ناظم الاطباء).