بعدم باز دادنلغتنامه دهخدابعدم باز دادن . [ ب ِ ع َدَ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . (آنندراج ). نیست کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از مؤید الفضلاء).
بعمدلغتنامه دهخدابعمد. [ ب ِ ع َ ] (ق مرکب ) ارادی . بمیل . تعمداً. بعمدا. عمداً. (یادداشت لغت نامه ).
بعمل آمدنلغتنامه دهخدابعمل آمدن . [ ب ِ ع َ م َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برای کاری آماده شدن . || به استعمال گذاشته شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به همان متن شود.
بعدم باز دادنلغتنامه دهخدابعدم باز دادن . [ ب ِ ع َدَ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . (آنندراج ). نیست کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از مؤید الفضلاء).
بعمدلغتنامه دهخدابعمد. [ ب ِ ع َ ] (ق مرکب ) ارادی . بمیل . تعمداً. بعمدا. عمداً. (یادداشت لغت نامه ).
بعمل آمدنلغتنامه دهخدابعمل آمدن . [ ب ِ ع َ م َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برای کاری آماده شدن . || به استعمال گذاشته شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به همان متن شود.
بعمل آوردنلغتنامه دهخدابعمل آوردن . [ ب ِ ع َ م َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برای استعمال حاضر کردن . به استعمال گذاشتن . || به اجرا درآوردن . || بکار درآوردن . (ناظم الاطباء).
بعیملغتنامه دهخدابعیم . [ ب َ ](ع اِ) پیکر چوبین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تمثال چوبین . (از اقرب الموارد). || صورت غیرسایه دار از رنگ . (منتهی الارب ). صورت ن