بعلاوهلغتنامه دهخدابعلاوه . [ ب ِع َ / ع ِ وَ / وِ ] (ق مرکب ) باضافه . علاوه بر. بعلاوه ٔ، بدین معنی لازم الاضافه است . باضافه ٔ. علاوه بر. افزون بر. اضافه بر: دو بعلاوه ٔ دو مسا
بعلاوهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جَمَن. از ریشۀ "جَمیدَن" به آرِشِ (معنیِ) "جمع کردن". آن نشانۀ + است که شماره های دو سویش با هم جَم می شوند. برای نمونه، 5 =
بعلا وهدیکشنری فارسی به عربیاضافت الي , اکثر , ايضا , بجانب , بعيدا , ثانية , زائد , علاوة علي ذلک , علي نفس النمط
بلاوه گرلغتنامه دهخدابلاوه گر. [ ب ِوَ / وِ گ َ ] (ص مرکب ) (از: ب + لاوه + گر) در عبارت زیر از تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است و ظاهراً بمعنی تائب و متضرع و زاری کننده و از گناه بازگ
بلاوهلغتنامه دهخدابلاوه . [ ب َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرداول ، بخش شیروان چرداول ، شهرستان ایلام . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از رودخانه ٔ چرداول و محصول آن غلات و لبنیات است .
besidesدیکشنری انگلیسی به فارسیبعلاوه، کنار، در کنار، وانگهی، گذشته از این، باضافه، در جوار، از پهلو، غیر، غیر از، سوای، سوا، از جلو
لافوواژهنامه آزادLafaw یا لفو بصورت لف بعلاوه اب به معنی سیل است به لری و نیز در لغت نامه اسدی توسی برای سیل هین امده است