ارشطرخشلغتنامه دهخداارشطرخش . [ ] (اِخ ) حاج خلیفه گوید که اصل اسم وی ارشطو به معنی صالح و ارخش بمعنی رئیس است ، پس این دو را ترکیب کردند و واو و الف را بتخفیف ساقط کردند. او راست
رعشهلغتنامه دهخدارعشه . [ رَ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) یا رعشة. لرزشی که در اندام آدمی از پیری و کلانسالی و یا از بیماری پدید آید. (ناظم الاطباء). لرزیدن و لرزه و با لفظ افتادن و افکند
نصیرالدین طوسیلغتنامه دهخدانصیرالدین طوسی . [ ن َ رُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) محمدبن فخرالدین محمدبن حسن ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به استادالبشر و عقل حادی عشر و خواجه ، مشهور ومعروف