بیشانسولینخونی بعدغذاییpost-prandial reactive hyperinsulinemiaواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن پس از صرف غذا سطح تولید انسولین بهشدت افزایش مییابد
باددرهلغتنامه دهخداباددره . [ بادْ، دَ رَ / رِ ] (اِخ ) ده کوچکیست از دهستان دیناران بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 16هزارگزی باختر اردل واقع است و دارای 19 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ
باددادهلغتنامه دهخدابادداده . [ دا دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) آنچه در معرض باد قرار گرفته باشد چون خرمن و جز آن . || آنچه بباد داده شده .بربادرفته . تلف شده . ازدست رفته . نیست و نابود
انگشت شمارلغتنامه دهخداانگشت شمار. [ اَ گ ُ ش ُ ](ن مف مرکب ) معدود. بعدد انامل . محدود. قلیل العده : عده ٔ انگشت شمار. عده ٔ قلیل . (از یادداشتهای مؤلف ).
تابوت سکینهلغتنامه دهخداتابوت سکینه . [ ت ِ س َ ن َ ] (اِخ ) تابوت شهادت ، تابوت عهد. تابوتی بود که بعدد هر پیغمبری خانه ای از زبرجد سبز در وی بود آخرین خانه ها خانه ٔ حضرت رسالت صلی ا
اعداد متوالیهلغتنامه دهخدااعداد متوالیه . [ اَ دِ م ُ ت َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعدادی را نامند که نسبت بعدد ماقبل بلافاصله ٔ خود، یک یک افزوده شوند. خواه مبداء واحد و خواه
درستگیلغتنامه دهخدادرستگی . [ دُ رُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) درست بودن : هکوع ؛ بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی . (از منتهی الارب ). || راستی . حقیقت . || صحت . تندرستی . (ناظم الاطباء)