funnelsدیکشنری انگلیسی به فارسیفریزر، قیف، دودکش، بادگیر، عضو یا اندام قیفی شکل، شکل قیفی داشتن، باریک شدن
درستگیلغتنامه دهخدادرستگی . [ دُ رُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) درست بودن : هکوع ؛ بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی . (از منتهی الارب ). || راستی . حقیقت . || صحت . تندرستی . (ناظم الاطباء)