بطن الرمهلغتنامه دهخدابطن الرمه . [ ب َنُرْ رُ م ْ م َ / رُ م َ ] (اِخ ) وادی معروفی است در عالیه ٔ نجد. (از معجم البلدان ). و امام حسین (ع ) همچنان بجانب کوفه طی مسافت نموده چون ببط
بطن السرلغتنامه دهخدابطن السر. [ ب َ نُس ْ س ِ ] (اِخ ) وادیی است میان هجر و نجد که در آن یکی از ایام (جنگ ها) عرب روی داد. جریر گوید : استقبل الحی بطن السرام عسفوافالقلب فیهم رهین
بطن الحمللغتنامه دهخدابطن الحمل . [ ب َ نُل ْ ح َ م َ ] (اِخ ) شکم حمل . و آن جایگاه بطین است نزد عرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بطین و مؤید الفضلاء شود : بسته بسه پایه ٔهوایی بطن
بطن الحوتلغتنامه دهخدابطن الحوت . [ ب َ نُل ْ ] (اِخ ) منزلی است از منزلهای ماه . (مهذب الاسماء). رشاء که از منازل ماه است . (مؤید الفضلاء). منزلی از منازل قمر و آنرا رشاء نیز گویند
بطن الذهابلغتنامه دهخدابطن الذهاب . [ ب َ نُذْ ذَ / ذُ ] (اِخ ) محلی است متعلق به بنی حارث بن کعب که در آن یکی از ایام (جنگ ها) عرب روی داد. (از معجم البلدان ).
المعنی فی بطن الشاعرلغتنامه دهخداالمعنی فی بطن الشاعر. [ اَ م َ ناب َ نِش ْ شا ع ِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (مثل ) معنی در شکم شاعر است ، و این جمله را در مورد سخنی گویند که مبهم یا بیمعنی باشد. صاح
اظلملغتنامه دهخدااظلم . [ اَل َ ] (اِخ ) موضعی است از بطن الرمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از مراصدالاطلاع ). و اظلم در شُعَیبَه . (از معجم البلدان ). و صاحب تاج العروس آرد
رمةلغتنامه دهخدارمة. [ رُم ْ م َ / رُ م َ ] (اِخ ) ابومنصور گوید: بطن الرمة وادی معروفی است در بالای نجدو بعضی گویند بطن الرمة منزلی است ازآن ِ مردم کوفه ودیگری گوید رمة دشت عظ
جریبلغتنامه دهخداجریب . [ ج َ ] (اِخ ) نام رودی است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام وادی بزرگی است که به بطن الرمه از سرزمین نجد سرازیر میشود. اصمعی در جایی که از نجد ال
اشاءةلغتنامه دهخدااشاءة. [ اَ ءَ ] (اِخ ) موضعی است و یاقوت گوید: گمان برم که در یمامة و یا در بطن الرمة است . (معجم البلدان ).