بطلاتلغتنامه دهخدابطلات . [ ب ُطْ طَ ] (ع اِ) ترهات و اباطیل . ج ، بُطَّلَة و بُطَّل . (ناظم الاطباء). ترهات و اباطیل . (منتهی الارب ).
بِتُلّیْدَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی خراب شدن ، تخریب شدن ، افتادن ، کنسل شدن ، پشیمان شدن ، از بین رفتن منشاء یک فکر یا عمل
بطالتلغتنامه دهخدابطالت . [ ب َ ل َ ] (ع اِ مص ) شجاعت و دلیری . (ناظم الاطباء). دلیری . (غیاث ) (فرهنگ نظام ). مردانگی : خان مزبور از راه بِطالت اظهار بَطالَت نمود. (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص <span class="hl" dir="lt
بطالتلغتنامه دهخدابطالت . [ ب َ/ ب ِ ل َ ] (ع اِمص ) بیکاری و کاهلی و معطلی . (ناظم الاطباء). بیکار و معطل بودن . (غیاث ). بیکاری و هزل . (فرهنگ نظام ) : جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است جز سرّ عشق هرچه بگویی بطالت است . <p
بطولتلغتنامه دهخدابطولت . [ ب ُ ل َ ] (ع مص ) بُطولَة شجاع و دلیر گردیدن .(آنندراج ). و رجوع به بطولة و بطالت و بطالة شود.
بطلةلغتنامه دهخدابطلة. [ ب َ طَ ل َ ](ع ص ) تأنیث بَطَل و از آن است : کانت فلانة شجاعة بطلة. ج ، بطلات . (از اقرب الموارد). || ج ِ باطل : اینان طلبه نیستند بطله اند. (یادداشت مؤلف ).
مبطلاتلغتنامه دهخدامبطلات . [ م ُ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مبطلة: مبطلات وضو. مبطلات نماز. مبطلات روزه . مبطلات صوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترکیب های زیر شود.- مبطلات روزه ؛ مبطلات صوم . رجوع به ترکیب بعد شود.- مبطلات صلاة ؛ م