بطةلغتنامه دهخدابطة. [ ب َطْ طَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲبن بطة عکبری مصنف ابانه است . (منتهی الارب ). عبیداﷲبن محمدبن محمدبن حمدان بن بطة العکبری حنبلی مصنف الابانة. وی از گروهی حدیث
بطةلغتنامه دهخدابطة. [ ب َطْ طَ ] (ع اِ) یک مرغابی . (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس . (منتهی الارب ). یکی بط خوا
بتةلغتنامه دهخدابتة. [ ب َت ْ ت َ ] (اِخ ) قریه ای در بلنسیه . (از معجم البلدان ).ابوجعفر ادیب منسوب به آن است . (از ناظم الاطباء).
بتةلغتنامه دهخدابتة. [ ب َت ْ ت َ ] (ع مص ) بریدن و قطع کردن . || عاجز کردن کسی را ازرسیدن به قافله . (منتهی الارب ). || بریده شدن . || فروماندن در راه . (منتهی الارب ).- || سک
بتةلغتنامه دهخدابتة. [ ب َت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) دستور فوق العاده ٔ سپاه در میدان جنگ . || جزر. مقابل مد. (ناظم الاطباء).
ابن بطهلغتنامه دهخداابن بطه . [ اِ ن ُ ب َطْ طَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ عبیداﷲبن محمدبن محمدبن حمدان عُکبری (304-387 هَ .ق .). از محدثین مشهور عامه . او در قریه ٔ عُکبرای نزدیک بغداد میز