بطبع. [ ب ِ طَ ] (ق مرکب ) موافق طبع. بمیل . طبعاً.
اضطراب
بیقراری، جزع، زاری، فزع، ناآرامی، ناشکیبایی، ناشکیبی ≠ آرامش، قرار
inexhaustible
باتوی
چاپ مجدد، دو بار چاپ کردن، مجددا بطبع رساندن
چاپ مجدد، چاپ جدید، چاپ تازه، دو بار چاپ کردن، مجددا بطبع رساندن
چاپ شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) بطبع رسیدن . بچاپ رسیدن . طبع شدن .