بطاحیلغتنامه دهخدابطاحی . [ ب ُ ] (ع ص نسبی ) مبتلا بمرض بطاح . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (آنندراج ). کسی که مبتلا بمرض بطاح شده باشد. (ناظم الاطباء).
فرحلغتنامه دهخدافرح . [ ف َ رَ ] (اِخ ) تکتوک . از قبیله ٔ بطاحین از اعراب سودان است . او در شماربزرگان شعرای سودان و از مشاهیر عصر خود بود. شعرش نیکوست . درگذشت او به سال 1017
بطآیلغتنامه دهخدابطآی . [ ب ُ آ ] (ع اِ)بطء. و قولهم : لم افعله بطاء یاهذا و بطآی ، یعنی نکرده ام آنرا گاهی . (منتهی الارب ). و رجوع به بطء شود.
بطالیلغتنامه دهخدابطالی . [ ب َطْ طا ] (ع ص نسبی ) منسوب به بطال که نام جد ابوعبداﷲ محمد... بطال بهانی بطالی بود. (سمعانی ). و رجوع به اللباب شود.