بازbase 1واژههای مصوب فرهنگستانهر مادۀ شیمیایی اعم از یونی یا مولکولی که بتواند از جسم دیگری پروتون بپذیرد
باس ممتدcontinuo, basso continuo, through bass, general bassواژههای مصوب فرهنگستانبخش باسی که در طول قطعه ادامه مییابد و براساس آن هارمونیها، بر روی یک ساز شستیدار یا هر ساز دیگری با قابلیت اجرای آکورد، بهصورت فیالبداهه اجرا میشوند
باز سختhard baseواژههای مصوب فرهنگستانیک باز لوِیس یا دهندۀ الکترون که قطبشپذیری بالا و الکتروکشانی پایین دارد و بهآسانی اکسید میشود و دارای اوربیتالهای خالی یا پایینتر از سطح تراز عادی است
جفتبازbase pairواژههای مصوب فرهنگستاندو باز آدنین و تیمیدین یا گوانین و سیتوزین در دِنا یا آدینین و یوراسیل در رِنای دورشتهای، که با پیوندهای هیدروژنی به هم متصلاند
جفتشدن بازbase-pairingواژههای مصوب فرهنگستانجفت شدن یک باز در یک رشته با باز مکملش در رشتۀ دیگر در دِنا و رِنای دورشتهای متـ . جفتشدن بازی واتسون ـ کریک Watson-Crick base pairing
بشگیرلغتنامه دهخدابشگیر. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هوله و دستارچه و رومال . (ناظم الاطباء). رومال و دست مال را گویند. (آنندراج ).
بشگانلغتنامه دهخدابشگان . [ ب َ ] (اِخ ) ده از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . سکنه ٔ آن دویست تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات . شغل اهالی آن زراعت و گله داری . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بشگرلغتنامه دهخدابشگر. [ ب ِ گ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان مؤمن آباد بخش در میان شهرستان بیرجند. 272 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، شلغم . شغل اهالی آن مالداری . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
بشگیرلغتنامه دهخدابشگیر. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هوله و دستارچه و رومال . (ناظم الاطباء). رومال و دست مال را گویند. (آنندراج ).
بشگانلغتنامه دهخدابشگان . [ ب َ ] (اِخ ) ده از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . سکنه ٔ آن دویست تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات . شغل اهالی آن زراعت و گله داری . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بشگر مرغزیلغتنامه دهخدابشگر مرغزی . [ ب َ گ َ رِ م َ غ َ ] (اِخ ) رجوع به بشار مرغزی و سبک شناسی ج 1 ص 193 و 377 شود.