بشکواللغتنامه دهخدابشکوال .[ ب َ ک ُ ] (اِخ ) نامی ازنامهای مردان در اسپانیا. و رجوع به ابن بشکوال و خلف بن عبدالملک و اعلام زرکلی شود. (یادداشت مؤلف ).
ابن بشکواللغتنامه دهخداابن بشکوال . [ اِ ن ُ ب َ ک َ ](اِخ ) ابوالقاسم خلف بن عبدالملک بن مسعود قرطبی (494-578 هَ .ق .). در حدیث و علم تاریخ مشهور و کتاب الصله در تاریخ ائمه ٔ اندلس ا
بشکاللغتنامه دهخدابشکال . [ ب َ ] (اِ) پشکال . کلمه ٔ هندی بمعنی باران برسات . (از آنندراج ). برسات . (ناظم الاطباء) . || فصل باران هند برسات . (فرهنگ فارسی معین ). والمدینة [ مد
بشکوللغتنامه دهخدابشکول . [ ب َ / ب ِ ] (ص ) بژکول . بشکولی . مرد جلد و چست و چابک . (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). مرد جلد و چست . (فرهنگ نظام ). مرد جلد. (شرفن
بشکولیلغتنامه دهخدابشکولی . [ ب َ ] (اِ) پشکولی . در مؤید الفضلاء و برخی از لغت نامه ها بصورت لغت مستقلی آمده در حالی که یای آن بنا بر شاهدی که نقل کرده اند یای وحدت است و لغت مس
ابن بشکواللغتنامه دهخداابن بشکوال . [ اِ ن ُ ب َ ک َ ](اِخ ) ابوالقاسم خلف بن عبدالملک بن مسعود قرطبی (494-578 هَ .ق .). در حدیث و علم تاریخ مشهور و کتاب الصله در تاریخ ائمه ٔ اندلس ا
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن بشکوال . رجوع به خلف بن عبدالملک بن مسعودو رجوع به ابن بشکوال ... و ابوالقاسم خلف ... شود.
خلفلغتنامه دهخداخلف . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن مسعودبن بشکوال الخزرجی الانصاری ، مکنی به ابوالقاسم محدث و مورخ اندلسی بود. (حبیب السیر چ 1 ج 1) او راست : 1- المستعین
بشکلاریلغتنامه دهخدابشکلاری . [ ب ُ ک َ ] (اِخ ) بگفته ٔ خلف بن عبدالملک بن بشکوال ، عبداﷲبن محمدبن سعید اموی به بشکلاری شهرت داشت . وی در قرطبه ساکن و مکنی به ابومحمد بود. از اصیل