بسکللغتنامه دهخدابسکل . [ ب ُ ک َ ] (ع ص ، اِ) اسب رمان که سپس همه آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بشکللغتنامه دهخدابشکل . [ ب ِ ک َ ] (اِ) بشکله . بسکله . پشکله . بشکنه . کجک کلید را گویند، یعنی چوب کجکی که کلیدان را بدان گشایند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کژک کلیدان باشد یعنی آن چوبکها که در سوراخهای کلیدان رفته و به آن دربسته شود. (سروری ). کژکی کلیدان . (ش
تاقدیسلغتنامه دهخداتاقدیس . (اِ مرکب ) فرهنگستان این کلمه را بجای چین خوردگی زمین که بشکل طاق است ، انتخاب کرده است . || طاقدیس . (به همه ٔ معانی ) رجوع به طاقدیس شود.
شاهزاده حسینلغتنامه دهخداشاهزاده حسین . [ دَ / دِ ح ُ س َ ] (اِخ ) از نامی ترین بقاع متبرکه ٔ قزوین و آرامگاه حسین بن علی بن موسی الرضا علیه السلام است . بعضی از تذکره نویسان در نسب وی اختلاف کرده اند ولی ادله ای در دست است که گذشتگان صاحب بقعه را فرزند علی بن موسی ا
پشتکوهلغتنامه دهخداپشتکوه . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ جبالی در مغرب ایران . از دره ٔ دیاله تا آب دیز (آب ِ دز) کوههای این ناحیه به دو قسمت جداگانه تقسیم میشود: اولی را پیشکوه و دومی را پشتکوه می نامند و این دو قسمت بواسطه ٔ درّه ٔ رود سیمرّه (گاماساب و کرخه ) از یکدیگر جدا میشود. (جغرافیای
بشکللغتنامه دهخدابشکل . [ ب ِ ک َ ] (اِ) بشکله . بسکله . پشکله . بشکنه . کجک کلید را گویند، یعنی چوب کجکی که کلیدان را بدان گشایند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کژک کلیدان باشد یعنی آن چوبکها که در سوراخهای کلیدان رفته و به آن دربسته شود. (سروری ). کژکی کلیدان . (ش
بشکللغتنامه دهخدابشکل . [ ب ِ ک َ ] (اِ) بشکله . بسکله . پشکله . بشکنه . کجک کلید را گویند، یعنی چوب کجکی که کلیدان را بدان گشایند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کژک کلیدان باشد یعنی آن چوبکها که در سوراخهای کلیدان رفته و به آن دربسته شود. (سروری ). کژکی کلیدان . (ش