بشوشلغتنامه دهخدابشوش . [ ب ِ ] (ص ) فریب دهنده در تجارت و سوداگری . (ناظم الاطباء). مکاس کردن در بیع؛ ای تأخیرکردن و فروختن تا بها زیاده شود. (مؤید الفضلاء).
بجوشانگویش اصفهانی تکیه ای: beyušen طاری: bevüšen طامه ای: bovišnan طرقی: beyošne کشه ای: bevišne نطنزی: beyušene
بشلغتنامه دهخدابش . [ ب َ ش ش ] (ع ص ) باش ّ. بشوش . بشاش . (اقرب الموارد). رجوع به صفات مذکور شود. شادکام و خرم و گشاده روی . (از برهان ). گشاده روی . (از اقرب الموارد). تازه