بلورةلغتنامه دهخدابلورة. [ ب َل ْ لو رَ ] (ع اِ) واحد بلور. یکی بلور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بلور شود. || (ص ) الاعور البلورة؛ آنکه چشمانش برآمده باشد. (از اقر
بنورهلغتنامه دهخدابنوره . [ ب َ ن َ / نُو / رِ ](اِ مرکب ) بنلاد است که بنیاد و بنای عمارت و دیوار باشد. (برهان ) (آنندراج ). بنیاد و بنای عمارت و دیوار. (ناظم الاطباء): اس . بنی
طاقستانلغتنامه دهخداطاقستان . [ ق ِ ] (اِ مرکب ) زمین طاقناک . رجوع به طاق شود: عادیة؛ شتران ماننده ٔ در طاقستان که بشوره گیاه میل نکنند. (منتهی الارب ).
بلورةلغتنامه دهخدابلورة. [ ب َل ْ لو رَ ] (ع اِ) واحد بلور. یکی بلور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بلور شود. || (ص ) الاعور البلورة؛ آنکه چشمانش برآمده باشد. (از اقر
بنورهلغتنامه دهخدابنوره . [ ب َ ن َ / نُو / رِ ](اِ مرکب ) بنلاد است که بنیاد و بنای عمارت و دیوار باشد. (برهان ) (آنندراج ). بنیاد و بنای عمارت و دیوار. (ناظم الاطباء): اس . بنی