بالغ (فعل ماض)دیکشنری عربی به فارسیاغراق اميز کردن , بيش از حد واقع شرح دادن , مبالغه کردن در , گزافه گويي کردن , بالغ , رشد کردن , کامل , سررسيده شده , قابل ازدواج و همسري , اغراق گفتن در , غلو
کِرَامٍفرهنگ واژگان قرآنبزرگواران -ارجمندان (در عبارت "وَإِذَا مَرُّواْ بِـﭑللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَاماً"معناي اينکه بگوييم فلاني از فلان عمل زشت تکرم دارد اين است که : از چنين عملي منزه
بیشلغلغتنامه دهخدابیشلغ. [ ب ِ ل ِ ] (ترکی ،اِ) بشلغ. پول . نقدینه . نقد. سیم . بیشلک . بر طبق تحریر ترکی معنای آن «پنجی » (ذوخمسة) است و «بیش » بمعنی پنج و «لک » بمنزله یاء نسبت
سلقلغتنامه دهخداسلق . [ س ِ ] (ع اِ) چغندر که ترکاری است معروف مشابه بشلغم . (غیاث ) (آنندراج ). چغندر. (دهار). صاحب اختیارات میگوید که آن دو نوع است یک نوع آن است که به پارسی
بیشلکلغتنامه دهخدابیشلک . [ ب ِ ل ِ ] (ترکی ، اِ) (از: «بیش » ترکی بمعنی پنج + «لک » ادات نسبت بمعنی «ذو») اغلب ترکها آن را بصورت بشلک یا بشلغ نوشته اند و آن نقدینه ای ازنقره و ب