قائم بالنفسلغتنامه دهخداقائم بالنفس . [ ءِ م ِ بِن ْ ن َ ] (ع ص مرکب ) قائم بذات . رجوع به قائم بالذّات و قائم بنفس شود.
fagotsدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه ها، دسته، دسته هیزم، ریشه کردن حاشیه پارچه، بخیه زینتی، اغوش، دسته کردن، بهم بستن
fagotدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه، دسته، دسته هیزم، ریشه کردن حاشیه پارچه، بخیه زینتی، اغوش، دسته کردن، بهم بستن
قائم بالنفسلغتنامه دهخداقائم بالنفس . [ ءِ م ِ بِن ْ ن َ ] (ع ص مرکب ) قائم بذات . رجوع به قائم بالذّات و قائم بنفس شود.
قائم بالذاتلغتنامه دهخداقائم بالذات . [ ءِ م ِ بِذْ ذا ] (ع ص مرکب ) (اصطلاح فلسفی ) آنچه بخود برپای است . || آنکه یا آنچه هستی او بدوست . رجوع به قائم به ذات و قائم بالنفس شود.
افحشلغتنامه دهخداافحش . [ اَ ح َ ] (ع ن تف ) فاحش تر. بدتر. گزاف تر. (یادداشت بخط مؤلف ). آشکارتر. واضح و بیّن تر: غبن فاحش بل افحش . و اسقاط کافه ٔ خیارات و ادعای غبن و لو کان
جروحلغتنامه دهخداجروح . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جُرح ؛ به معنی زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). ریشها. زخمها. رجوع به جرح شود : و کتبنا ع