بشرونتنلغتنامه دهخدابشرونتن . [ ب َ ن ِ ت َ ](هزوارش ، مص مرکب ) بلغت زند و پازند بمعنی پرستش کردن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). بلغت زند پرستیدن . (ناظم الاطباء). ه
بشورنتنلغتنامه دهخدابشورنتن . [ ب َ رَ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند پرستیدن و عبادت کردن .(ناظم الاطباء). رجوع به بشرونتن و برهان قاطع شود.
بشورنتنلغتنامه دهخدابشورنتن . [ ب َ رَ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند پرستیدن و عبادت کردن .(ناظم الاطباء). رجوع به بشرونتن و برهان قاطع شود.