بشرهلغتنامه دهخدابشره . [ ب َ ش َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) روی پوست آدمی و جز آن . (ناظم الاطباء). ظاهر پوست آدمی . (غیاث ). ظاهر پوست مردم . (مهذب الاسماء) (دزی ج 1ص 88). بیرون پو
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ ناحیه ای از جبل لبنان مشتمل بر 9 پارچه قریه . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ] (اِخ ) نام محلی در ناحیه دلایه ٔ اندلس . در این ناحیه عودالنجوج یافت میشود که از حیث عطر کمتر از عود هندی نیست . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 179).
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ب َ ش َ رَ ] (ع اِ) یکی بشر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بشر شود. || ظاهر پوست . ج ، بَشَر (از اقرب الموارد).- بشرة الارض ؛ روییدگی زمین ، گ
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ب َ ش َ رَ ] (ع مص ) روی پوست برداشتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بَشر شود. || بریدن موی بروت تا آنکه بشره ظاهر گردد. (منتهی الارب ) (ناظم ا
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ ناحیه ای از جبل لبنان مشتمل بر 9 پارچه قریه . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ] (اِخ ) نام محلی در ناحیه دلایه ٔ اندلس . در این ناحیه عودالنجوج یافت میشود که از حیث عطر کمتر از عود هندی نیست . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 179).
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ب َ ش َ رَ ] (ع اِ) یکی بشر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بشر شود. || ظاهر پوست . ج ، بَشَر (از اقرب الموارد).- بشرة الارض ؛ روییدگی زمین ، گ
بشرةلغتنامه دهخدابشرة. [ ب َ ش َ رَ ] (ع مص ) روی پوست برداشتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بَشر شود. || بریدن موی بروت تا آنکه بشره ظاهر گردد. (منتهی الارب ) (ناظم ا